معرفی کتاب صوتی نام تو چیست؟
کتاب صوتی نام تو چیست؟ دربردارندهی گزیدهای از سرودههای علی داودی، در قالب غزل و با مضامینی عاشقانه، اجتماعی و مذهبی است که به صورت مجموعه کتابهای صوتی «چلچله» با صدای شاعر برای استفادهی علاقمندان تولید شده است.
داودی دربارهی این مجموعه که حاوی ۳۰ شعر منتخب اوست، میگوید:
«موضوعات این اثر آزاد هستند و دغدغههای شخصیام درباره شهدا، دفاع مقدس، جانبازان شیمیایی، مادر، میرزا کوچک خان، و… را دربرمیگیرد.».
علی داودی در این اثر به دنبال درک معنای حقیقی جهان و هستی است. او این کار را با نگاه کردن به طبیعت و محیط پیرامون و زندگی روزمرهاش انجام میدهد و معنای جهان را در انتزاع و فلسفه دنبال نمیکند. او شما را همراه خود با بیانی شگفتانگیز به تماشای یافتههایش میبرد.
علی داودی شاعر، طراح، گرافیست و طنزپرداز معاصر در سال ۱۳۵۲ در شهر همدان به دنیا آمد. او مدرک کارشناسی خود را در رشته گرافیک و کارشناسی ارشد را در رشته ادبیات کسب کرده است. داودی از سال ۱۳۷۰ به طور جدی سرودن شعر را آغاز نموده و در چندین جشنواره به عنوان نفر برگزیده انتخاب شده است. از دیگر آثار او میتوان به «مردگان بسیارند» و «گاهی حواست نیست» اشاره کرد.
در قسمتهایی از کتاب صوتی نام تو چیست؟ میشنویم:
«خستهام قطره، قطره بشمارم باران
دوست دارم که بر این خاک بیارم باران
دوست دارم که دل از شهر و دیارم بکنم
بروم سر به بیابان بگذارم، باران
سبز نه، زرد نه، آمیزهای از سبزم و زرد
بس که درهم شده پائیز و بهارم باران
داروک نیست خدا، قاصدکی بود ای کاش
کاش میشد به نگارم بنگارم، باران
تو نمیآیی و من این همه خاکی شدهام
تو اگر باشی با خاک چه کارم؟ باران
نسل در نسل دلم در عطش خواندن توست
آه ای زمزمه ایل و تبارم، باران
خستهام خسته ازین قول و قرارم باران
که نمیباری بر سنگ مزارم باران
خستهام از خودم و هر چه که با من ماندهست
گله دارم گله دارم گله دارم باران…»
«نشاط انگیز نامت مینوازد روح عطشان را
تو مثل چشمهای! نوشیده و جوشیده انسان را
تو را در چاه میجویند نخلستان به نخلستان
تو را در بند میخوانند چون بر نیزه قرآن را
تو را از آتش دست برادر باز میپرسند
ببین سنگینی عدل تو کج کردهست میزان را…
به دنبال کلامت مینویسد حکمت از عرفان
به دنبال صدایت میسراید شعر، دیوان را
چه رازی را به گوش ابرهای بیرمق گفتی؟
که پاکوبان به دنبال تو میآرند باران را
نگاهی، خار در چشم تماشای من افتادهست
بگو از استخوان در گلو، روح غزلخوان را
خدا! در میزند در نیمه شبهای دلم، این کیست؟
کسی بر دوش دارد رنج انسان، سفرۀ نان را»
قوانین ارسال دیدگاه در سایت